✨
🍃ادامه شرح نامه ۲۷ بخش ۳
... جمله «هُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ» اشاره به اين است که عوامل مرگ، هميشه همراه انسان است همچون سايه که به دنبال انسان حرکت مى کند، زيرا مرگ عوامل زيادى در درون وجود انسان دارد; يک ايست کوتاه قلبى يا پاره شدن يکى از مويرگ هاى باريک مغز و يا پرت شدن کمى غذا در درون دستگاه تنفس، هر يک از اينها ممکن است عامل مرگ انسان شود. در بيرون وجود انسان نيز حوادث تلخ، زلزله ها، صاعقه ها، سيل ها، حشرات موذى، حيوانات خطرناک و امثال آن پيوسته زندگى انسان ها را تهديد مى کنند و هرگز انسان نمى تواند به جايى برود که از عوامل درونى و برونى مرگ رهايى يابد.
تعبير به «الزم» (ملازم تر و همراه تر) شايد به سبب اين است که سايه در تاريکى شب با انسان نيست; ولى عوامل مرگ شب و روز ندارد.
جمله «الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيکُمْ; مرگ با موى پيش سر شما گره خورده» کنايه از اين است که در برابر آن هيچ گونه مقاومت از سوى شما ممکن نيست; مانند کسى که موهاى پيش سر او را محکم بچسبند که هرگونه تحرک از او گرفته مى شود.
قرآن مجيد نيز درباره سرنوشت مجرمان در قيامت مى فرمايد: «(يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِى وَالاَْقْدامِ); مجرمان از چهره هايشان شناخته مى شوند آن گاه آنها را با موهاى پيش سر و پاهايشان مى گيرند (و به دوزخ مى افکنند)».(9)
جمله «الدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُمْ; دنيا پشت سر شما پيچيده مى شود» اشاره لطيفى به اين حقيقت است که انسان از هر مرحله زندگى که مى گذرد، آن مرحله گويى همچون فرشى که پشت سر انسان پيچيده و جمع مى شود قابل بازگشت نيست; پيران به جوانى باز نمى گردند و جوانان به کودکى; بنابراين در واقع هر لحظه براى انسان مرگى است و حيات جديدى، مرگى که بازگشت در آن تصور نمى شود.
امام(عليه السلام) بعد از بيان مشکلات مرگ و پايان زندگى و حوادث هولناکى که انسان در پيش دارد به شرح دوزخ و عذاب دردناک و گوناگون آن مى پردازد و مى فرمايد: «(اى بندگان خدا) برحذر باشيد از آتشى که عمقش زياد، حرارتش شديد و عذابش پيوسته تجديد مى شود»; (فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ، وَعَذَابُهَا جَدِيدٌ).
درباره عمق آتش دوزخ همين بس که در حديثى آمده است: پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با جمعى از اصحابش در مسجد نشسته بودند ناگهان صداى عظيمى شنيدند و متوحش شدند. پيغمبر فرمود: «أتَعْرِفُونَ ما هذِهِ الهِدَّة; مى دانيد اين صداى عظيم مربوط به چيست؟» عرض کردند: خدا و رسولش آگاه ترند، فرمود: «حَجَرُ أُلْقِىَ مِنْ أعْلى جَهَنَّمَ مُنْذُ سَبْعينَ سَنَة الانَ وَصَلَ إلى قَعْرِها; قطعه سنگى بود که از فراز جهنم هفتاد سال پيش سقوط کرده بود و اکنون به قعر دوزخ رسيد و اين صدا از آنجاست».(10)
در مورد شدت آتش دوزخ همين بس که در حديثى آمده است، آتش دوزخ را هفتاد بار خاموش کردند تا به صورت آتش دنيا در آمد; «إِنَّ نَارَکُمْ هَذِهِ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نَارِ جَهَنَّمَ وَقَدْ أُطْفِئَتْ سَبْعِينَ مَرَّةً بِالْمَاءِ ثُمَّ الْتَهَبَتْ وَلَوْ لاَ ذَلِکَ مَا اسْتَطَاعَ آدَمِيٌّ أَنْ يُطِيقَهَا».(11)
درباره عذاب هاى جديد و تازه دوزخ قرآن مجيد بيان روشنى دارد; مى فرمايد: «(کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذاب); هرگاه پوست هاى تن آنها (در آن) بسوزد، پوست هاى ديگرى به جاى آن براى آنها قرار مى دهيم، تا کيفر (الهى) را بچشند».(12)
آن گاه حضرت مى افزايد: «آنجا سرايى است که در آن رحمت وجود ندارد و هيچ سخنى (و درخواستى) از کسى شنيده نمى شود و غم و اندوه هرگز برطرف نمى گردد»; (دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ، وَلاَ تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَلاَ تُفَرَّجُ فِيهَا کُرْبَةٌ).
در قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَقالَ الَّذينَ فِي النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ يُخَفِّفْ عَنّا يَوْماً مِّنَ الْعَذابِ... قالُوا فَادْعُوا وَما دُعاءُ الْکافِرينَ إِلاّ فِي ضَلال); و آنها که در آتشند به مأموران دوزخ مى گويند: (از پروردگارتان بخواهيد يک روز عذاب را از ما بردارد * ... آنها مى گويند: پس هر چه مى خواهيد (خدا را) بخوانيد ولى دعاى کافران (به اجابت نمى رسد و) جز در گمراهى نيست».(13)
در جايى ديگر از قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَنادَوْا يا مالِکُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ مَّاکِثُونَ); آنها فرياد مى کشند: «اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)» مى گويد: شما (در اينجا) ماندگار هستيد».(14)
@Nahjolbalaghe2