قرآن و نهج‌البلاغه 🌸🌸
💥 ✅ شرح و تفسیر/خطبه ۱/بخش۱/نهج البلاغه 🕊هماى بلند پرواز اندیشه ها به کنه ذاتش نرسد! 🔹یک نگاه کو
💥 ✅ ادامه‌ شرح و تفسیر/ خطبه۱/بخش۱/نهج البلاغه 🔹بسیارى از نعمتهاى او سراسر وجود ما را احاطه کرده و چون هرگز از ما سلب نمى شود، پى به وجود آنها نمى بریم (زیرا وجود نعمت همیشه بعد از فقدان آن شناخته مى شود) اضافه بر این، هر قدر دامنه علم و دانش انسان توسعه مى یابد، به مواهب جدید و نعمت هاى تازه اى از خداوند دست مى یابد. با این حال باید قبول کرد ـ همان گونه که مولا مى فرماید ـ حسابگران قادر به احصاى نعمت هاى او نیستند! 🔹این جمله مى تواند به منزله علّتى براى جمله قبل باشد، زیرا وقتى نتوان نعمت هاى او را احصا کرد چگونه مى توان مدح و ستایش و حمد او را به جا آورد؟ 🔹گرچه متأسفانه گروهى از بى خبران و ستمگران، بسیارى از نعمتهاى او را به صورت انحصارى درآورده، یا از طریق اسراف و تبذیر بر باد داده اند و گروهى از خلق خدا را به زحمت افکنده اند، ولى اینها هرگز دلیل بر محدویّت نعمت هاى او نیست. 🔹در سوّمین توصیف مى فرماید: «و تلاشگران و کوشش کنندگان حقّ او را ادا نمى کنند (هر چند خود را به زحمت بیفکنند)» (وَلا یُؤدّی حَقَّهُ الُْمجْتَهِدونَ). 🔹این جمله در حقیقت نتیجه اى است از جمله سابق، زیرا وقتى نتوان نعمتهاى او را احصا کرد، چگونه مى توان حق او را ادا نمود؟ و به تعبیر دیگر حقّ او به اندازه عظمت ذات اوست و شکر و حمد ما به مقدار توان ناچیز ماست و به همین دلیل این، جوابگوى آن نخواهد بود. نه تنها در مقام عمل از مدح و ثنا و اداى حقّ او عاجزند که در مقام اندیشه و تفکّر نیز از درک ذاتش ناتوانند. 🔹به همین دلیل در ادامه این سخن ـ ضمن بیان دو وصف دیگر ـ مى فرماید: «همان خدایى که افکار بلند و ژرف اندیش، کنه ذاتش را درک نکنند، و غوّاصان هوشمند دریاى علوم و دانش ها، دسترسى به کمال هستیش پیدا ننمایند» (اَلَّذِى لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلا یَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ).(۵) 🔹تعبیر به «بُعْدُ الْهِمَمِ وَ غَوْصُ الْفِطَنِ» گویا اشاره به این حقیقت است که اگر افکار بلند در قوس صعودى و اندیشه هاى قوى در قوس نزولى حرکت کنند، هیچ یک به جایى نمى رسند و از درک کنه ذاتش عاجز و ناتوانند. 🔹سپس در ادامه این سخن، خود امام(علیه السلام) به دلیل آن پرداخته که چرا انسانها از درک کنه ذاتش عاجز و ناتوانند؟ مى فرماید: «او کسى است که براى صفاتش حدّى نیست و توصیفى براى بیان اوصافش وجود ندارد، و نه وقت معیّنى و نه سرآمد مشخّصى براى ذات پاک اوست!» (اَلَّذى لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدّ مَحْدُود، وَ لا نَعْت(۶) مَوْجُود، و لا وَقْت مَعْدُود وَ لا اَجَل(۷) مَمْدُود). 🔹یعنى چگونه ما مى توانیم به کنه ذاتش برسیم در حالى که فکر ما بلکه تمام هستى ما محدود است و جز اشیاى محدود را درک نمى کند حال آن که ذات خدا از هر نظر نامحدود و صفات بى پایانش از ازل تا ابد را گرفته، نه حدّى دارد، نه توصیف قابل درکى و نه آغاز و نه پایانى. 🔹نه تنها ذات او که صفات او نیز نامحدود است. علمش نامحدود است و قدرتش بى پایان، چرا که همه اینها عین ذات نامحدود اوست. 🔹به تعبیر دیگر او هستى مطلق است و هیچ قید و شرطى ندارد و اگر قید و شرط و حدّ محدودى به ذاتش راه یابد مرکّب خواهد بود و مى دانیم که هر موجود مرکّبى ممکن الوجود است نه واجب الوجود. بنابراین واجب الوجود ذاتى است نامحدود در تمام جهات و به همین دلیل یکتا و یگانه و بى نظیر و بى مانند است زیرا دو وجود نامحدود از هر جهت، غیر ممکن است چرا که دوگانگى باعث محدویّت هر دو مى شود این یک، فاقد وجود دیگرى است و آن هم فاقد وجود این. (دقّت کنید) 🔹پس از اشاره اى که در جمله هاى سابق به صفات جمال و جلال خدا (صفات ثبوتى و سلبى) آمد، به گوشه اى از صفات فعل پروردگار اشاره کرده مى فرماید: «مخلوقات را با قدرتش آفرید و بادها را با رحمتش به حرکت درآورد و گسترش داد و لرزش و اضطراب زمین را به وسیله کوه ها برطرف ساخت» (فَطَرَ(۸) الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ(۹) بِالصُّخُورِ(۱۰) مَیَدانَ(۱۱) أرْضِهِ). 🔹تعبیرات بالا هر کدام ناظر به یک یا چند آیه قرآنى است: جمله «فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ» ناظر است به آیه «فاطِرِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ» که در چندین سوره قرآن آمده(۱۲)و جمله «نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ» ناظر است به آیه «وَ هُوَ الَّذى یُرْسِلُ الرِّیاحَ بُشْرىً بَیْنَ یَدَىْ رَحْمَتِهِ;(۱۳) او کسى است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش فرستاد)». 🔹جمله سوّم اشاره دارد به آیه شریفه «وَ اَلْقى فِى الاَرْضِ رَواسِىَ اَنْ تَمیدَ بِکُمْ; در زمین کوه هایى افکند تا شما را نلرزاند».(۱۴) ادامه دارد... ⚘ @Nahjolbalaghe2