ای "آرمان" زندگی در "شط خون" ایثار ها گشتی قتیل "قتل صبر" در فتنه ی جرارها درسنگر علم و عمل در قله های معرفت در جبهه ی جهد و جهاد جاری ز تو آثارها در "عمق فتنه" دیده ای تو حیلهء کفر و نفاق استاده ای بر"عهد خون"دربین آن کفتارها بس تلخ بود این فاجعه در متن "تقدیر غریب" از زخم "گرگ های خبیث" خونین شدی تو بارها "اسطوره ی ایستادگی" ای مظهر دلدادگی همچون شهید کربلا هستی تو از آن ثارها وردم علی وردی بود با روحش همدردی بود چون رهبرم دارد کنون صدها از این عمارها