#پیشنهاد_مطالعه
📖کتاب: نخل و نارنج
📝نویسنده: وحید یامین پور
🌹عیدت مبارک ملّا، مرتضی علی یارت، چرا سراسیمه ای؟
_اسعدالله ایامکم، خبر خیر است؛ مسافرمان امروز می رسد... عن قریب به دنیا می آید.
_به حق مرتضی علی ان شاءالله تیک ریش خیره. خدا رو شکر.
جمله پیرمرد را زیر لب تکرار کرد:"تیک ریش خیره". ....
.
.
.کوچه در آن صبح بهاری نمناک، خلوت بود و ملّا محمد جز همان پیرمرد دستار به سر، کسی را در محل ندیده بود.
جلوی در خانه نفسی تازه کرد و آرام با دو دست دو لنگه چوبی در را فشار داد. "یاالله" گویان وارد حیاط شد. زمزمه های زنانه ای از اندرونی به گوش می رسید.
_یا اللّه، یا اللّه ، دختر شیخ یعقوب من برگشتم...
زن میانسالی که ملّا او را درست به جا نیاورد، از اندرونی بیرون آمد.
_ملّا مبارک است، خانم سبک شدند الحمدلله. بچه پسر است...
به حق مرتضی علی تیکِ ریش خیره ان شاء الله.
_السلام علیک یا امیر المومنین یا مولی الموحدین یا قائد الغرّ المحجّلین.
مرتضی فرزند محمد امین فرزند شمس الدین در عید غدیر سال هزار و دویست و چهارده هجری قمری در خاندان انصاری چشم به جهان گشود. آن ها در محله مشایخ انصاری در اطراف بقعه متبرکه حضرت سبزقبا از فرزندان امام کاظم علیه السلام در دزفول سکونت داشتند.
روز عید غدیر ولادت عالم بزرگ جهان تشیع شیخ مرتضی انصاری است.
#نخل_و_نارنج
#غدیر
📗📘📙