را وادار می‌كند به اينكه با ساير قدرت‌ها متفق شده و آنان را در تمتع از منافع و دفع مضار شريك خود ساخته و منافع را عادلانه در ميان خود تقسيم كنند. اصولا همانطوری كه در ابحاث نبوت در ذيل آيه‌" كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّـهُ النَّبِيِّينَ ..." [سوره بقره آيه ۲۱۳]۳ در جلد دوم اين ترجمه گفتيم، و به زودی هم- ان شاء اللَّه- توضيح بيشتری خواهيم داد، سر اجتماعی بودن بشر همين است. ‏و خلاصه آيه‌" وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ" با ضمائمی كه همراه دارد دلالت می‌كند بر اينكه لازمه مقام الوهيت اين است كه انسان را به سوی صراط مستقيم و منزل سعادتش هدايت نموده به همين منظور كتاب و وحی خود را بر بعضی از برگزيدگان افراد بشر نازل كند، و چون آيه شريفه دلالت بر چنين ادعايی داشت لذا خدای تعالی در مقام اثبات آن به دو چيز استدلال‌ فرمود: يكی به وجود كتاب‌های آسمانی مورد اتفاق و مورد اعتراف خصم و ديگر بوجود تعاليم الهيی كه در ميان خود آنان جريان دارد، و اين تعاليم زائيده افكار بشری نيست. ‏[بيان اينكه در آيه:" قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ ..." كه در آن به نزول تورات بر موسی احتجاج شده، رسول خدا (ص) مامور به سؤال از يهود شده نه از مشركين‌] ‏" قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسی‌ نُوراً وَ هُدیً لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ تُبْدُونَها وَ تُخْفُونَ كَثِيراً" كلمه" تجعلونه" در قرائت معروف به صيغه خطاب است و قهرا مخاطبين آن يهوديها خواهند بود، و اما بنا بر قرائتی كه آن را به صيغه غيبت" يجعلونه" و با ياء قرائت كرده فاعل آن همان كسانی خواهند بود كه در جمله‌" قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ ..." رسول خدا مامور شده از ايشان آن سؤال را بكند و ايشان چنان كه گفته‌اند همان يهوديها و يا مشركين عربند. ‏" قراطيس" جمع" قرطاس" و به معنای كاغذ است. و مقصود از اينكه فرمود: ‏" تَجْعَلُونَهُ قَراطِيسَ‌- آن را كاغذها قرار می‌دهيد" و يا" يجعلونه قراطيس- آن را كاغذها قرار می‌دهند" يا اين است كه آن كتاب را در كاغذها می‌نويسند و خلاصه استنساخ می‌كنند و يا اينكه آن را روی هم رفته كاغذها و نوشته‌های آنها قرار می‌دهيد. پس چنان كه الفاظی را كه كتابت به آن دلالت دارد كتاب می‌نامند نامه‌ها و كاغذها را هم كتاب می‌نامند. ‏جمله‌" قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسی‌" جواب از حرفی است كه قرآن كريم در جمله‌" إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّـهُ عَلی‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ" از ايشان حكايت كرده، گر چه در اين آيه كه متضمن حكايت قول كفار و جواب از گفته ايشان است اسمی از گويندگان آن حرف برده نشده و ليكن خصوصياتی كه در جواب هست ترديدی برای انسان باقی نمی‌گذارد در اينكه مخاطبين در جواب يهوديها هستند، و قهرا گويندگان جمله‌" ما أَنْزَلَ اللَّـهُ عَلی‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ" نيز يهوديها خواهند بود، برای اينكه خدای تعالی در جواب از اشكال مزبور كتاب موسی (ع) را به رخ آنان می‌كشد، و معلوم است كه ايشان جز يهوديها نيستند، برای اينكه مشركين عرب كتاب موسی (ع) را كتابی آسمانی نمی‌دانستند تا خداوند به آن استناد جسته و تمسك كند، پس قطعا احتمال اينكه مخاطبين در آيه مشركين عرب باشند احتمال صحيحی نيست. علاوه بر اين آيه شريفه مخاطبين را مذمت می‌كند به اينكه تورات را كاغذ قرار داده بعضی از آن را اظهار و بيشترش را پنهان می‌دارند و اين بطوری كه از آيات ديگر نيز استفاده می‌شود از خصايص يهود است و جز بر يهود تطبيق نمی‌كند. ‏از اين هم گذشته جمله بعد از جمله مورد بحث كه می‌فرمايد:" وَ عُلِّمْتُمْ ما لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لا آباؤُكُمْ" معنای ساده‌اش با اينكه مخاطب آن مشركين و يا مسلمين باشند جور نمی‌آيد، و به زودی نيز خواهد آمد كه آيه جز بر يهود تطبيق نمی‌كند. [اشكالاتی كه بر بيان فوق وارد نموده و گفته‌اند مسئول در آيه شريفه مشركين هستند نه يهود، و جواب آن اشكالات‌] ‏در اينجا ممكن است كسی بگويد: اين شواهدی كه ذكر كرديد همه صحيح است، و ليكن اين اشكال را چه بايد كرد كه يهوديها مساله نبوت انبيا (ع) و مخصوصا نبوت حضرت موسی (ع) و پيغمبران قبل از وی را قبول داشته و به آن مؤمن بودند، و همچنين كتابهای آسمانی نظير تورات را قبول داشته و به آن معتقد بودند، با اين حال چطور ممكن است يهوديها گفته باشند" ما أَنْزَلَ اللَّـهُ عَلی‌ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‌ءٍ"؟. ‏جواب اين حرف اين است كه مخالفت داشتن اين حرف با اصول عقايد يهود دليل بر اين نمی‌شود كه يك نفر يهودی هم اين حرف را به خاطر تعصب عليه اسلام نزده و بدين وسيله مشركين را عليه مسلمانان تحريك و تهييج نكرده باشد، ممكن است اينطور بوده و يا مشركين از يهوديها حال قرآن را پرسيده و ايشان اين حرف را در اين مقام زده باشند، تا بدين وسيله مشركين عرب را نسبت به دين اسلام بد بين سازند، هم چنان كه گفته بودند:" مشركين راه يافته‌تر