نَـــــــــــــمٰازٌِ شَــــــــــــبْ
#داستان‌های‌نمازشب5⃣1⃣ ♻️ محدّث قمی رحمه الله علیه 💠💠💠 در شرح حال محدّث گرانمایه ، حاج شیخ عباس قمّی
⃣1⃣ علامه مجلسی اوّل رحمه الله علیه 💠💠💠 (آقا احمد نواده وحید بهبهانی در کتاب (مرآت الاحوال ) می نویسد: از بعضی ثقات شنیدم که آخوند ملا محمّد تقی نقل کرده که در شبی از شبها بعد از نماز و تهجّد و گریه و زاری به درگاه قادر متعال ، خود را به حالتی دیدم که دانستم هر چه از درگاه احدیّت مسأ لت کنم ، البته به اجابت مقرون ، و عنایت خواهد شد و فکر می کردم که چه از خدا بخواهم ؟ امر دنیوی یا اُخروی ؟ که ناگاه صدای گریه محمّد باقر [مجلسی دوّم ] از گهواره بلند شد، من گفتم ؛ الهی به حق محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و آله این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیّدالمرسلین گردان و موفّق کن او را به توفیقات بی نهایت خود. سپس آقا احمد می گوید: و مسلّم است که این خوارق عادات که از آن بزرگوار به ظهور رسیده ، نیست مگر از دعای چنین بزرگواری .)(36) دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردن باده از جام تجلّی صفاتم دادن چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند بعد از این روی من و آینه وصف جمال که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند همّت (حافظ) و انفاسِ سحرخیزان بود که ز بند غم ایّام نجاتم دادند @Namazshab