قصه ی خادمی آن بیست و سه نفر
...آقایان جعفر حسینی و حسین حبیبی و محمدجواد حیدری زحمات آماده سازی و حمل غذا و پذیرایی را به نحو احسنت انجام دادند،
لطف محسن جان شامل حالمان شده بود و دست های مبارکش مزین به شستن ظروف،
تدارکات روح الله و محمد، طلوعی می شد بر یادآوری رزاق عالم، رفت و روب محل استراحتمان دستان توانای سید مهدی را بوسیده بود، بساط روضه مان به مدد وجود شیخ رضا عجیب به دل می نشست،به بهانه هایی می شدیم محفل اشکی ، که آنم آرزوست !
تعدادی از عزیزان، پیگیر دریافت فیش غذای متبرک،عده ای دنبال زمان حضور در چایخانه و خلاصه هر کسی کمکی...
دیدین وقتی در غربت هستید و آشنایی را می بینید، چه حسی بهتون دست می دهد ؟😍
دیدن شیخ میثم مترجم باصفای کربلا در حرم رضوی ، حالمان را اونجوری خوب کرد.
خستگی روز دوم و جاماندن از نماز جماعت حرم، سبب خیری شد در مسجد محله !
دیدن خوشحالی و ذوق اهالی پای کار مسجد چقدر به دل نشست ، انصافا مهمان نوازی کردند با شیر و کیکی که طعمی از جنس صمیمیت داشت، این نیز بماند به یادگار از سه شنبه انتظار مزین به ناامیدی!
و ...
#خاطرات_خادمی۶
🛑 کانال اطلاع رسانی موکب
@
https://eitaa.com/NaraghMokeb