#پارت_359
#رمان_آنلاین_نرگس
به قلم
#زهرا_حبیباله
امشب خیلی بهم خوش گذشت ... غافلگیر شدم
یه فیگور زور خونه ای به خودش گرفت
ما اینم دیگه عشقمونو سورپرایز میکنیم .
خنده پهنی کردم ... متشکرم قبله عالم
یه سورپرایزم فردا برات دارم
ابروهامو دادم بالا سرموتکون دادم
چی هست ؟
نه دیگه مزه اش به اینه که ندونی
اگر میخواستی نگی باید از اول هیچی نمیگفتی ... حالا که گفتی باید بگی چی هست
ابرو بالا انداخت
نچ نمیگم
اگر نگی نمی زارم بخوابی ... بگو
خنده صدا داری کرد
باید صبر کنی تا فردا
دستمو بردم زیر بغلش شروع کردم به قلقلکش دادن .... زود باش بگو ... یالله بگو
صدای قاه قاه خندش خونه رو برداشت
باشه میگم ... باشه میگم ... دستتو بردار
دستمو برداشتم ... زود باش بگو
بابام گفت بیا جهاز زنتو ببر
دستمو مشت کردم پرت کردم هوا یوهووووووووو عالی میشه ... دلم برای وسایلهام یه زره شده
مامان واکسن نوزاد رو از چند وقتگیش میزنن الان عزیز یک ماهشه دیر نشه ؟
نه نگران نباش من حواسم هست از دوماهگی میزنن
با خودم گفتم بزار بگم خودمون یواشکی ببریم ختنش کنیم ببینم چی میگه
آروم و خواهشنا گفتم
مامان میای خودمون بریم عزیز و ختنه کنیم بزرگ بشه بچم خیلی دردش میاد میترسه
والا منم گفتم دو ماهگی پدر شوهرت میگه دو سالگی ختنش کنیم میخوام براش جشن بگیرم
ولش کن اونو ... بیا خودمون بریم
وااای نه مامان جون برامون شر میشه
دیدم قبول نمیکنه بیخیالش شدم
رفتم سراغ بچم شروع کردم باهاش حرف زدن ای جوووون تو خندیدی
جیغ کشیدم مامااااان بدو
چی شده نرگس جان ؟؟
سرمو گرفتم بالا
داشتم باهاش حرف میزدم خندید
عه نرگس ... ترسیدم ... دستشو گذاشت تو سینش ... قلبم اومد تو دهنم ... گفتم چی شده ؟
بچست دیگه میخنده آغون واغون میکنه
مامان قشگ خندید خودم دیدم
سرشو تکون داد
هرچی بیشتر با بچه سرو کله بزنی هوشش زیاد میشه ... بشین باهاش حرف بزن ...
چشمم به ساعت بود کی شیش میشه ناصر بیاد بهش بگم
تا صدای کلیدی که داشت در خونه رو باز میکرد به گوشم خورد پریدم تو درگاه در
ناصر عزیز خندید
راست میگی ؟
آره بخدا خودم دیدم
ناصر اومد لباس عوض نکرده رفت سراغ عزیز
الان که خوابه
آره صبح باهاش حرف زدم خندید
با لحن مهربون ولی جدی رو به ناصر گفتم
دیگه نمی زارم شبها مامان عزیز رو ببره میخوام پیش خودم باشه
ببین نرگس جان منم دوست دارم بچم پیش خودمون باشه ولی میترسم نتونی ازش مراقبت کنی یه وقت بلایی سرش بیاد ... به خاطر همین میگم تا یه مدتی شبها پیش مانانت باشه
نه هیچیش نمیشه خودم مواظبشم ... دیگه نمی زارم شبها ببرش ...
#کپیازرمانممنوع❌⛔️
#سلام_توجه_توجه 📣
💠دوستان عزیز اگر میخواید بقیه.ی رمان
#نرگس رو یک جا بخونید، با پرداخت هزینه حق اشتراک که
#40هزارتومانهستمیتونید
۶۱٠۴۳۳۷۴۹۶۶۳۷٠۴٠
بانک ملت لواسانی
عزیزان بعد از واریز، فیش پرداخت رو به پی وی ایشون ارسال کنید👇👇 تا کل رمان در اختیار شما قرار بگیرد🌹
@Mahdis1234
عزیزان ایشون👆 ادمین تبلیغ کانال هستند و هیچ گونه اختیاری در روند رمان کانال ندارند به هر دلیلی به غیر از خرید رمان حق الناسِ