🌱
نمونه خاطرات روضه خوان👇
📍خاطره اول:
میگفت: بیبنزین مانده بودیم و هر چه کنار جاده برای ماشینها دست تکان دادیم هیچ ماشینی نمیایستاد. از سر ناچاری، پیشنهاد همسرم را پذیرفتم و نوزاد چندماههمان را سر دست گرفتم تا شاید با دیدن بچه...
سر دست گرفتن بچه همانا و بلافاصله کنار هم ایستادن ماشینها برای کمک همان.
یاد روضۀ شیرخوارۀ امام حسین علیه السلام افتادم. اینکه در کربلا کسی دلش برای او به رحم نیامد.
📍خاطره دوم:
میگفت: پدر شهید را چند روز بعد از تشییع پسرش دیدم چند کوچه آن سوتر سر در گم راه میرفت. گفتم بابا جان، شما کجا اینجا کجا؟ گفت از شهادت پسرم به بعد راه خانه را گم میکنم.
نوحهخوان در سرم میخواند:
گریهها در بین مردم کردهام
خیز اکبر خیمه را گم کردهام
✅ برای ارسال خاطرات وارد لینک زیر شوید:👇https://khan.navayeheiat.ir/submithttps://khan.navayeheiat.ir/submithttps://khan.navayeheiat.ir/submit