می آید ای دل ، منزل به منزل از دل صحرا ، کاروان دل ساربان آرام ، قدری آهسته ناقه ی زینب ، در گل نشسته سالار زینب(3) ياابن الزهرا چشم مادر ها ، اشک دختر ها آه خواهرها ، خود گواه است کاروان گل ، با دو صد بلبل عازم به سوی ، قتله گاه است سالار زينب(3) ياابن الزهرا آید یک خواهر ، با شش برادر پشت سر قاسم ، پیش رو اکبر ناموس زهرا ، در دل صحرا با برادر ها ،میکند سفر سالار زینب (3) ياابن الزهرا وای اگر هجران ، آید به میان یا شود کمان ، یا بمیرد وای از آن ماتم ، گر در این عالم بین نا محرم ، جا بگیرد سالار زینب(3) ياابن الزهرا عجب عموی ، پر خروشی چه می فروش و باده نوشی ولی بدون ، او نماند نه گوش و واره وَ نه گوشی سالار زينب(3) ياابن الزهرا شاعر:محمد کاشانی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️