نذیر
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ بسم الله الرّحمن الرّحیم 🏴درس‌های محرم ۸ 🏴 #روز_هشتم: آنگاه که حب جاه ، حب مال و
─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ بسم الله الرّحمن الرّحیم 🏴درس‌های محرم ۸ 🏴 : آنگاه که حب جاه ، حب مال و حب زن و فرزند ، مانع از رستگاری می شود ۳_ تهدیدی که بر کوفیان و کوفی صفتان همواره کار ساز است روز هشتم محرم عبیدالله بن زیاد در مسجد بالای منبر رفت و برای مردم سخنرانی کرد تا آن‌ها را ترغیب و تهدید کند تا مقابل امام حسین علیه السلام بایستند. او اعلام کرد که هر کسی در این مدت به کربلا نرود و با لشکر امام حسین علیه السلام مقابله و مبارزه نکند، خونش حلال خواهد بود و حقوق او از بیت‌المال قطع خواهد شد. این طور بود که مردهای کوفی گروه گروه به لشکر ابن زیاد ملحق شدند و لشکرهای زیادی به سمت کربلا روانه شد. عبیدالله بن زیاد در عین حال به چند نفر از مردم خبیث آن زمان مانند کثیر بن شهاب، محمد بن اشعث، قعقاع بن سوید و اسماء بن خارجه دستور داد که بین مردم بچرخند و آن‌ها را با روش‌های گوناگون تهدید و تحریک کنند تا همه به کربلا بروند و در کشتن امام حسین علیه السلام شریک شوند. روز هشتم محرم، سپاه جدیدی از سوی عمر سعد همراه با چهار هزار نفر نیروی تازه نفس به کربلا رسیدند. این سپاه قرار بود به سرزمین دیلم اعزام شوند اما عبیدالله آنها را با اجبار به کربلا فرستاد به نظر می رسد ابن زیاد هدفش این بود که در این جنایت تاریخی همه مردم را شریک کند تا بعد از واقعه از شکل گیری مخالفین جنگ پیشگیری کرده باشد و الّا با وجود حدود سی هزار نفر در میدان جنگ برای مقابله با هفتاد نفر سپاه امام حسین، به قشون بیشتری نیاز نبوده است. ۴_ تلاش یکی از اصحاب برای ممانعت از تحریم آب و باز هم وسوسه مقام گرفتن در روز هشتم هنگامی که تحمل تشنگی بر امام و یارانش سخت شد، یکی از اصحاب حسین(علیه السلام) به نام زید بن حصین همدانی که مردی زاهد بود به امام حسین(علیه السلام) گفت «یابن رسول‌الله اجازه بده نزد ابن سعد بروم و با او درباره آب سخن بگویم؛ شاید از این مخالفت برگردد» امام نیز موافقت کردند. همدانی نزد عمر سعد رفت و هنگام ورود سلام نکرد، عمر گفت: ای همدانی! مگر مرا مسلمان ندانی که سلام نکردی؟ همدانی در جواب گفت: اگر چنان که می‌گویی مسلمان بودی، پس چرا بر خاندان پیامبر(صلی‌الله علیه وآله) شورش کردی و تصمیم به کشتن آن‌ها گرفته‌‏ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‏‌نوشند از آنان مضایقه می‌‏کنی و گمان بری که خدا و رسولش را می‌شناسی؟ عمر سعد گفت همه‌ی این‌ها را می‌دانم ولی نمی‌توانم از حکومت ری بگذرم. زید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را برای امام حسین(علیه السلام) تعریف کرد و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند. ۵_ باز هم رزمنده ای قدیمی و تنها گذاشتن امام به بهانه زن و فرزند فرق نمی کند عاشورای سال ۶۱ باشد یا عاشورای سال ۲۴۰۳ ، رزمنده و انقلابی باسابقه درخشان باشی یا نباشی . وقت امتحان که برسد گاهی حب جاه و گاهی حب مال و گاهی حب زن و فرزند تو را از رستگاری باز می دارد. «هرثمه بن سلیم»، همراه سپاه ابن زیاد به کربلا آمده بود. او قبلا از محبان امام علی(ع) و رزمنگانی بود که در جنگ صفین همراه با امام علی(علیه السلام) بود. هرثمه، وقتی به کربلا رسید، سوار شتر شد و خواست تا اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) را ببیند. خدمت امام که رسید، حضرت او را تکریم کرد. هرثمه گفت: در صفین همراه پدرت علی بودم که نماز بامداد به کربلا رسیدیم. پدرت علی، پیش از نماز خاک اینجا را به دو دست برداشت و گفت: خوشا به حال تو ای خاک پاک! از تو قومی برانگیخته می شود که بهشت بر او واجب است. امام حسین رو کرد به هرثمه و پرسید: اینک با مایی یا بر مایی؟ او پاسخ داد: نه با تو هستم و نه با دشمن تو. من زن و دختری در کوفه دارم که نگران آنها هستم و از عبیدالله زیاد می ترسم. امام فرمود: اگر سر یاری با ما نداری، پس زود از این سرزمین خارج شو. به جایی برو که شاهد شهادت ما و شنوای ناله های ما نباشی. سوگند به آنگه جان ما در دست اوست هرکس فریاد ما را بشنود و یاری نکند، خداوند او را مستقیم در دوزخ وارد خواهد کرد. هرثمه می گوید: از همان جا سوار بر شتر، فوری کربلا را ترک کردم. ─┅─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─┅─ @Nazir_army https://eitaa.com/Nazir_army