۵ پوزخند زدی و یواشکی گفتی لاغر مردنی هم هستند انگار از فلیپین اومدن اگه دعوات نمیکردم همینجوری میخواستی ادامه بدی با ناراحتی گفتم خواهرت حقش بود وقتی همیشه از تربیت بچه‌هام شکایت میکرد منم خواستم تلافی‌کنم گفت اون از رفتاتو شکایت میکرد تو هم رفتارهای خودشو به تمسخر میگرفتی نه شک و قیافه و رنگ بچه‌هاشو یا اون دفعه‌ای که یه بار با زن همسایه سر بچه‌ها دعوات شد یادته بهش گفتی یا پسر بیریخت دماغ گنده‌ی بوگندوت رو جمع میکنی یا خودم ادبش میکنم با دلخوری گفتم پسرش چندبار دخترامو توی پارکینگ زده بود شوهرم با دلخوری گفت بخاطر قیافه‌ی زشتش بود یا اخلاق بدش؟ تو هروقت از دیگران ناراحت میشدی نقطه ضعفی که در ظاهر جسمشون بود رو به باد تمسخر میگرفتی