مادرم خیلی به پدرم التماس کرد که تراکتور را برگردون این توش پول نزولی بوده و خیری ازش نمیبینیم ولی پدرم گفت اگر بهشون برگردونم کجا کار کنم؟ بعدم پولی که تو داده بودی کلا از بین میره تنها راهمون اینه پول تراکتور رو جور کنیم خلاصه پدرم چند ماهی از اکن آقا فرصت گرفت این مدت پدرم خیلی از دوست و آشنا درخواست پول کرد ولی هیچ کس به پدرم کمک نکرد. تا اینکه ۳ ماه فرصت هم تموم شد یه روز گرم تابستون وقتی که من با دوستام کنار خونمون بازی میکردیم دیدم به ماشین در خونمون پارک شد. چند نفر از ماشین پیدا شدند و چوب به دست و دارن میرن سمت خونه ما استرس تمام وجودم گرفته بود. اونا در خونه ما را زدند من که این صحنه دیدم فوری اومدم بیرون و دویدم سمت خونمون ادامه دارد کپی حرام