آقا ابوالفضل بیتاب رفتن شده بود. گاهی صدای دعاهایش را می شنیدم. چشمانش پر از شوق رفتن بود.
دلش نمی خواست بماند میل رفتن داشت. راهش را از اول انتخاب کرده بود و قرار بود من همراهیاش کنم تا به مقصد برسد. ولی مگر میشد این دل عاشق را آرام کرد. این حلالیت طلبیدن هایش ، تمام کردن کارهای نیمه تمامش، خبر از سفری بیبازگشت میداد. هیچ مرهمی مگر عشق به اهل بیت (علیهمالسلام) مرهم دل عاشقم نبود...
🌹 شهید ابوالفضل راه چمنی🌹
@mahfelshohada