فردا برف‌ها آب می‌شوند! و کسی به یاد نمی‌آورد، شال‌گردن جا مانده در حیاط خانه از کیست! کسی تقلا نمی‌کند تا خواب شیرین زیر کُرسی را به خاطر بیاورد... شوق رسیدن به بهار، هراس جا ماندن از اتوبوس‌های شرکت واحد، طعم آش‌های مادر بزرگ، ما را فراموش‌کار می‌کند...