---«یا صاحب الزمان (عج) به رهت من پیِ آرامشِ جان می گردم پیِ آزادی و تحکیمِ توان می گردم من که با فکرِ تو از غصه و غم آزادم گر نباشی به سرم دل نگران می گردم بی تو از عمرِ گران سود ندیدم،اما با تو من دور ز خسران و زیان می گردم من که آواره و دلباخته چون فرهادم همچو مجنون شده،شیدای زمان می گردم تو بهارِ دلی و،بی تو در این وانفسا من اسیرِ ورزشِ بادِ خزان می گردم آنقدر گشته ام از نیشِ عدویت دلخون که ز پیشِ رخِ او زود نهان می گردم جمعه هر جا که شود مجلسِ اُنست بر پا سویِ آن با دلِ آزرده روان می گردم تا رِسَم خاکِ دَرَش را به امیدت بوسم حس کنم واردِ باغاتِ جنان می گردم گر به درگاهِ تو من جزء گدایان باشم صاحبِ سلطنت و فخرِ جهان می گردم