خدایا
.
.خواستم بگویم همین جورِ خوبِ مهربانی ڪه هستی، بـاش.
خواستم بگویم به این بچهبازیهای من نگاه نڪنی یڪوقت، قهـــــرت بگیرد، تصمیم بگیری به عقوبتت ادبم ڪنی.
من همان بیظرفِ ناتوانی هستم گه بودم. تو همان صبورِ یڪتایِ بینظیرِ من بــاش.
صبر ڪن بر من، صبر ڪن.
من ندیدم مولای بزرگواری به قـــدر تو بر بندهی بیمقداری مثل من صبر ڪند.