باسمه تعالی رسوا مکن این سوخته را در غمِ آن یار ای بغضِ گرانمایه کمی دست نگه دار بازیچهٔ دنیا شدم و سخت پشیمان بر عمرِ فنا رفتهٔ خود میکنم اقرار از هرچه گذر کردم و از هرچه بریدم در عشق فروماندم و هرگز نشد انکار در وصفِ تو ای عشقِ پر ابهام چه گویم هم بال به من دادی و هم پایِ گرفتار کی می‌رسد آن روز که اینگونه نباشم زندانی تقدیر،به آزار و به اجبار ای مرگ، مرا تنگ به آغوشِ خود آور این آخرِ عمری مکن ای زندگی اصرار 🔷🔸🌴🌹💎🌹🌴🔸🔷