آنکه دستم را گرفت و نکته ها یادم بِداد هم ادب آموخت و هم بندگی را هم سواد درس عشق و معرفت را از الفبایش بگفت یا و نون را تا بیاموزد به شب هایش نخفت از حساب آموخت از اعداد از تفریق و جمع ذرّه ذرّه آب گشت از خستگی هایش چو شمع او تمامِ عمرِ خود را صرف من کرد و چو من تا که باشد نام زیبایش گُلِ هر انجمن گاهِ ترس و دلهره بود عین مادر مهربان بوسه های دلربایش می نشست اعماق جان در زمان شیطنت همچون پدر می زد تَشر بهر هشدار و ادب می زد مرا با چوب تر بوسه اش را عشق بود و نقش چوبش یادگار هرچه ام از بوسه است و نعره های ماندگار نیمکت و میز و گچ و تخته سیاه از دل به من گفته اند استاد را اِکرام کن از جان و تن گر که من را در ادب ، ده هم گذارد صدر لیست مینگارم در دلم امّا برایش بیست ِ بیست 💙🌴💎🌹💎🌴💙