پنهان اگرچه داری چون من هزار مونس من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا اوحدی مراغی همه در تکاپو و تلاش برای تو هستند.. و من میان این همه آدم حکایت پیرزنی را دارم که برای خرید یوسف با کلافی نخ به امید آمده است.. لیک اینم بس که چه دشمن چه دوست گوید این زن از خریداران اوست خدای_من خواهش می‌کنم قلب من را هم قبول کن.. می‌دونم خیلی کمه!! اما این تموم آن‌چیزی هست که دارم