میشناسمت آقاجان
میپرسد:
میشناسیاش؟
شك میكنم! البته نه خوبِ خوب، ولی امیدوارم ....
میگوید:
پس از او بگو!
میگویم:
ظاهرش جوان و نیرومند، رنگش گندمگون، بلندپیشانی، بینیِ كشیده و زیبا، چشمانِ سیاه و درشت، ابروانی پرپشت و برجسته، شانهای پهن، موهای مجعد و یک خال بر گونه ...
میپرسد:
اخلاقش؟
میگویم:
مانند پدرانش بزرگوار است؛ مایهی آرامش، بركت، هدایت، دانا و با درایت، صبرپیشه، با صلابت، عابدترین، دلیرترین و بخشنده!
میپرسد:
محلّ زندگیاش كجاست؟؟
پاسخ میدهم:
نشانیشان را به کسی ندادند، مگر آنان که بسیار به او نزدیکند!
میپرسد:
راهی به سوی او هست؟
میگویم:
آری! کافیست لبتهایت را تکان بدهی! او میشنود!
میگوید:
ندیده دوستش دارم!
میگویم:
او پدر مهربانِ همه است! مولای من و تو! او حتّی از مادر به تو نزدیکتر است!
میگوید:
برایش میتوانم کاری بکنم؟
با اشتیاق میگویم:
آری! خودش گفته است به شیعیانم بگویید برای فرجم دعا کنند!
با هم دست به آسمان باز میکنیم و میخوانیم:
اللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ
🌴💎🌹💎🌴