_نوارکاسِت
_نوارکاسِت
سخنران میگفت هرکی باهرچی دستش بوده آرمانو میزده من میشنیدم : يكی با نيزه اش از پشت ميزد يكی با چكمه و با مُشت ميزد خودم ديدم سنانِ دائمُ الخَمر حسينم را به قصد كشت ميزد..