(قسمت دوم) ...و هربار برخلاف چهره‌ای که از او ساختند، ایشان را منصف و نقدپذیر یافتم، خاصه، یک ملاقات که تماما صرف نقد طلبگی بر برخی فرمایشات ایشان کردم و هر چه کردم، ذره‌ای امتناع و خود برتربینی که بیماری اخلاقی برخی علمای حوزه و دانشگاه است، در آن مرداخلاقی و متواضع، نیافته و مثقالی بی‌انصافی و بی‌توجهی در آن متفکر صبور ندیدم. مجتهد در «اصول دین» و بری از بی‌تفاوتی و بی‌حسی در دفاع از حق بود، در دورانی که بسیاری فاضلان فضل فروش، فاقد درک تحلیلی از اصول و محروم از مهارت خودسازی و جسارت خودسوزی، و بیشتر گرفتار اظهار خودند تا درد دین. مصباح از پیشتازان تحول در حوزه و از خطشکنان تحجر و مشعل‌داران نوآوری و نواندیشی و زخم خورده اصلاح‌طلبی خویش در نظام آموزشی و پژوهشی حوزه نیز بود. ۴. پس از سلطنت رضا پهلوی و سپس شهریور ۲۰ و اشغال مادی و معنوی ایران که چیزی از ایران نماند و از هر جهت دچار فروپاشی شد، هسته‌های مقاومت فکر دینی در کشور به‌تدریج فعال و در برابر ایدئولوژی اسلام‌ستیز رژیم شاه، کمونیست‌ها، بهاییت، کسروی‌گری و... خط دفاعی تشکیل دادند. از جمله، حلقه‌ای که در قم، برگرد امام و آقای طباطبایی شکل گرفت، از کارآمدترین هسته‌های مقاومت علمی و عملی بود که تا امروز برکاتش پیداست. ده‌ها متفکر بزرگ و صدها روحانی مبارز، در «معرکه معرفت» و در «جبهه سیاست»، براستی سرنوشت ایران، تشیع و جهان اسلام را ظرف چند دهه تغییرات اساسی دادند. شاگردان مشترک حلقه طباطبایی و مکتب امام، «عقلانیت دینی» را تکثیر و به روز کرد و این جنبش در تفکر دینی، معادله قوا را تغییر داد؛ مطهری و جوادی آملی و مصباح یزدی و حسن زاده و ده‌ها تن دیگر، به رغم فراز و فرودها و تفاوت‌ها، هریک، جهانی بنشسته درگوشه‌ای بودند و تاریخ تفکرمعاصر رابه پیش راندند. کارکرد تئوریک شهید مطهری در دهه سی تا شصت در برابر التقاط چپ، و کارکرد سیاسی شهید بهشتی در برابر لیبرالیزم مذهبی در ساختار حکومت پساانقلاب، هرچه بود، آقای مصباح از دهه ۴۰ در کنار آنان و از دهه ۶۰ تا آستانه ۱۴۰۰، بار شهیدان را بردوش کشید، و تداوم همان کارکرد علمی و طبعا هدف همان بمباران‌ها بود که آنان را نیز تا بودند، یک روز بی‌نصیب نگذارد. اهمیت کار مصباح و نقطه زنی او در فلسفه‌های مضاف و علوم انسانی را همه می‌توانستند از شدت کینه‌ورزی‌ها حدس بزنند حتی اگر آشنا به ده‌ها نظریات جدیدی نباشند که در ذهن خلاقش در فلسفه، کلام، عرفان نظری، اصول فقه، معرفت شناسی، فلسفه حقوق و فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی و فلسفه علم به ویژه علوم اجتماعی و نوآوری‌های متدیک در تفسیر قرآن و طبقه‌بندی سنت به تناسب آخرین پرسش‌های جهانی شکفت و روئید و پاسخ گفت و گفت و سوخت و سوخت. شاید در جهاتی، غرب شناس‌ترین میان شاگردان علامه طباطبایی بود. نمونه بن‌بست شکنی‌هایش در فلسفه‌های مضاف و علوم انسانی، شنیدنی است و شاید در آینده بدان بپردازم اما نقدا به مخالفانش پیشنهاد می‌کنم حال که خیالشان از رفتن او راحت و شاید کینه‌ها کمی آرام گرفته باشد، آثار و نظریات او را پس از همه افترائاتی که به او بستند، بخوانند و فلسفه موضع‌گیری‌های او را دریابند گرچه همچنان منتقد شیوه یا سلیقه ایشان به‌ویژه در سیاست ورزی باشند. https://eitaa.com/joinchat/2061434900Cc21bea41cb