❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿
🍀
#سبک_زندگی را از
#نهج_البلاغه بیاموزیم (۸۷)🍀
وقد قال له طلحة والزبير:
نُبايِعُكَ عَلى أَنّا شُرَكاؤُكَ في هذَا الاَْمْر:
لاَ، وَلكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَالاِْسْتِعَانَةِ، وَعَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَالاَْوَدِ.
(حکمت ۲۰۲ نهج البلاغه)
امام(عليه السلام) در پاسخ طلحه و زبير آنجا كه به امام پيشنهاد خلافت شورايى كردند و گفتند با تو بيعت مى كنيم به اين شرط كه در حكومت شريك باشيم، فرمود:
نمى شود (زيرا شركت در خلافت معنا ندارد) شما شريك در تقويت و كمك و يار و ياور به هنگام ناتوانى و سختى و مشكلات باشيد.
بخش دوم:
در كتاب خلفاى ابن قتيبه كه از علماى مشهور اهل سنت است و در قرن سوم مى زيسته تحت عنوان رفت و آمد طلحه و زبير نزد على(عليه السلام)چنين آمده است:
بعد از تمام شدن بيعت، طلحه و زبير نزد آن حضرت آمده عرض كردند: مى دانى براى چه با تو بيعت كرده ايم؟
فرمود: آرى براى اين كه گوش به فرمان من باشيد و اطاعت كنيد; همان بيعتى كه با ابوبكر و عمر و عثمان كرديد.
آنها (با صراحت) گفتند: نه ما با تو بيعت كرديم كه شريك تو در امر خلافت باشيم.
امام(عليه السلام) فرمود:
چنين نيست. بلكه شما شريك در همكارى و كمك در برابر مشكلات و رنج ها هستيد.
اين در حالى بود كه «زبير» شك نداشت كه على(عليه السلام)حكومت عراق را به او مى سپارد و حكومت يمن را به «طلحه».
هنگامى كه براى آنها روشن شد كه على(عليه السلام)حكومتى را به آنها نمى سپارد شكايت خود را از آن حضرت آشكار ساختند «زبير» در ميان جمعيتى از قريش گفت:
«هذا جَزائُنا مِنْ عَلِىّ قُمْنا لَهُ في أمْرِ عُثْمانَ حَتّى أثْبَتْنا عَلَيْهِ الذَّنْبُ وَسَبَبْنا لَهُ الْقَتْلُ وَهُوَ جالِسٌ في بَيْتِهِ وَكَفَى الاْمْرُ فَلَمّا نالَ بِنا ما أرادَ جَعَلَ دُونَنا غَيْرَنا;
اين پاداش ماست از سوى على! ما در كار عثمان به نفع او قيام كرديم و گناهكارى او را ثابت نموديم و عوامل قتل او را فراهم ساختيم در حالى كه على در خانه خود نشسته بود و ما مشكل را حل كرديم; اما هنگامى كه به وسيله ما به مقصودش رسيد (و حكومت را در اختيار گرفت) ديگران را بر ما مقدم داشت.
از اين عبارت به خوبى روشن مى شود كه آنها واقعاً اهل توطئه و سياست هاى مكارانه و دور از تقوا و پرهيزگارى بودند و اين كه بعضى گمان مى كنند خوب بود على(عليه السلام) مقامى به آنها مى داد تا ساكت شوند اشتباه بزرگى است;
آنها نه صلاحيت و شايستگى و تقوا براى فرماندارى و استاندارى كشور اسلام داشتند و نه به آن قانع بودند. دست در دست معاويه داشتند و مى خواستند حكومت بر مسلمانان را به زور و از طريق دغل كارى به چنگ آورند و تقواى اميرمؤمنان على(عليه السلام) هرگز پذيراى چنين مطلبى نبود.
در ذيل روايت بالا نيز آمده است كه على(عليه السلام)هنگامى كه از سمپاشى هاى طلحه و زبير آگاه شد به ابن عباس فرمود:
تو چه پيشنهاد مى كنى؟
ابن عباس گفت:
من چنين فكر مى كنم كه آنها عاشق حكومت اند; بصره را به زبير بسپار و كوفه را به طلحه.
امام عليه السلام خنديد فرمود:
واى بر تو! در كوفه و بصره مردان باشخصيت و اموال فراوانى وجود دارد كه اگر آن دو به حكومت آن برسند بر گردن مردم سوار مى شوند، سفيهان را از طريق طمع و ضعيفان را با فشار و قدرتمندان را با زور تحت سيطره خود مى گيرند (و مردم را بدبخت مى كنند و چهره حكومت اسلامى را به كلى تغيير مى دهند).
پایان حکمت ۲۰۲ نهج البلاغه از آیت الله مکارم شیرازی
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@Omidezendegi🌹
❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿❇️🌿