✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿 🍀 رفتاری امام علیه السلام (۴۶)🍀 ❇️ # اخلاق اجتماعى على علیه السلام 5⃣ كمك به يتيمان و همسران شهداء: روزى اميرالمومنين ديد زنى مشك آبى به دوش گرفته مى برد، امام على عليه السّلام مشك آب را از او گرفت و به محلّى كه زن مى خواست آورد، آنگاه از حال زن پرسيد. زن گفت: على بن ابيطالب عليه السّلام شوهر مرا به بعضى از مرزهاى نظامى فرستاد و در آنجا كشته شد، چند طفل يتيم براى من گذاشت و احتياج مرا وادار كرده است تا براى مردم خدمت كنم كه خود و اطفالم را تأمين نمايم. حضرت اميرالمؤمنين على عليه السّلام از آنجا بازگشت. سپس زنبيلى كه در آن طعام بود برداشت و قصد خانه زن كرد. بعضى از يارانش گفتند: بگذاريد ما ببريم. فرمود: كيست كه بار مرا در قيامت بردارد؟ چون به در خانه زن رسيد، زن پرسيد: كيست كه دَر مى زَنَد؟ فرمود: همان بنده خدا هستم كه ديروز مشك آب را براى تو آوردم، در را باز كن براى بچّه هايت طعام آورده ام . زن گفت: خدا از تو راضى باشد و ميان من و على بن ابيطالب حكم كند، سپس در را باز كرد. امام على عليه السّلام داخل شد، فرمود: من كسب ثواب را دوست دارم، مى خواهى تو خمير كن و نان بپز و من بچّه ها را آرام كنم و يا من خمير كنم و تو آنها را آرام كنى؟ زن گفت: من به نان پختن آگاهترم و شروع به خمير گرفتن كرد. حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام گوشت را آماده كرد و لقمه لقمه به دهان اطفال گوشت و خرما مى گذاشت و به هر يك مى فرمود: على را حلال كن، در حقّ تو كوتاهى شده است. چون خمير آماده شد، زن گفت : بنده خدا تنور را آتش كن. امام على عليه السّلام تنور را آتش كرد. حرارت شعله به چهره آن حضرت مى رسيد و مى فرمود: بچش حرارت آتش را، اين سزاى كسى است كه از زنان بيوه و اطفال يتيم بى خبر باشد. در اين ميان زنى از همسايه ها داخل خانه شد، كه اميرالمؤمنين عليه السّلام را مى شناخت به زن صاحب خانه گفت: واى بر تو اين كيست كه براى تو تنور را آتش مى كند؟ زن جواب داد: مردى است كه به اطفال من رحم كرده است. زن همسايه گفت: واى بر تو اين اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليه السّلام است. آن زن چون حضرت اميرالمؤمنين على عليه السّلام را شناخت پيش دويد و گفت: اى اميرمؤ منان از شرمندگى آتش گرفتم، مرا ببخشيد. امام على عليه السّلام فرمود: بلكه من از تو شرمنده ام، اى كنيز خدا، در حقّ تو كوتاهى شده است. https://eitaa.com/Omidezendegi🌹 ✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿