_تاریک شد هوا و تو رفتی به شهر نور
بی درد و ترس کردی از این زندگی عبور
از آن زمان که فاصله افتاد بین ما
هر شب به یاد قبل تو را میکنم مرور
یک چهره داشتی پر از احساسهای ناب
یک قلب مطمئن پر از ایمان و عشق و شور
دستی که از لطافت بسیار پینه داشت
عمری پر از شرافت و از کینهها به دور
رفتی اگر چه از نظر چشم ما ولی
از یاد ما نمیرود آن چشمه صبور
گفتی نمیدهد به کسی مهلتی اجل
خوابیده این شتر در هر خانهای به زور....
پ.ن: برای شادی روح پدر بزرگم یه فاتحه میفرستین؟!🥲🖤