-..پنجره باز نشد!
دست تو کوتاه است
فکر تو پروازیست ..که رها میکندت
پسرِ خواب سحر آنقدر گریه کند
شاید از پشت به دستی -سایه-
نه در این روزنه نور کسی راز نگفت
پنجره بسته شده
نفست خسته شده
زیر پای تو زمان غلت نمیخواهد خورد ..صبح شد آری باز
دیشب از خواب نپرسید کسی
با تو یک شخص از این دار فنا همره راز و شب و پنجره ات رخت ببست ...
م.خ دل نوشته ها
https://eitaa.com/Ostadkhosravi