در جوانی در شهر نیشابور که مرکز فرهنگی مهمی در آن عصر بود، به تحصیل پرداخت. پس از آن به «دیوان رسالت» دربار محمود غزنوی پیوست و ۱۹ سال زیر نظر استادش بونصر مشکان کار کرد و دستیار او شد. وظیفهٔ نگاهیهٔ رونوشت از نامه‌های مهم دربار برعهدهٔ بیهقی بود، بنابراین از سال ۴۱۲ تا ۴۷۰ هجری قمری (۱۰۲۱ تا ۱۰۷۷ میلادی) از نزدیک در جریان و شاهد روند امور در بخشی از دوران سلطنت محمود غزنوی و پس از آن در دوران سلطنت امیر محمد غزنوی، مسعود غزنوی اول، مودود غزنوی، مسعود غزنوی دوم، علی غزنوی (معروف به بهاءالدوله)، عبدالرشید غزنوی، طغرل غاصب، فرخزاد غزنوی و ظهیرالدوله ابراهیم غزنوی بود. بیهقی به دلیل نزدیکی به کانون قدرت، اطلاع خوبی از رخدادهای عصر خود داشت. پس از مرگ بونصر مشکان در ۴۳۱ هجری قمری (۱۰۳۹ میلادی)، سلطان مسعود یکی از یاران خود به نام بوسهل زوزنی را به دبیری دیوان رسائل و بیهقی را به معاونت او منصوب کرد. بونصر مشکان به سلطان مسعود توصیه کرده بود که بیهقی را جانشین او کند و احمد بن عبدالصمد (وزیر) هم بیهقی را در حضور سلطان مسعود ستوده بود. گزارش شده است که مسعود در خلوت گفته اگر به خاطر جوانی بیهقی (۴۶ سال) نبود، او را به عنوان دبیر دیوان رسائل منصوب می‌کرد. بوسهل زوزنی به اندازهٔ بونصر مشکان در کار خود مهارت نداشت و اخلاق و رفتارش هم تند و ناخوشایند بود، به طوری که بیهقی به‌عنوان معاونش هم از بدخلقی او در امان نبود. بیهقی نامهٔ محرمانهٔ استعفای خود را تقدیم سلطان مسعود کرد و خواست او را به شغل دیگری منصوب کند، اما سلطان مسعود بیهقی را تشویق کرد که به کار خود ادامه بدهد و به وزیرش دستور داد به بوسهل بگوید که باید در دیوان رسائل با بیهقی درست رفتار کند. تا زمانی که سلطان مسعود زنده بود، بوسهل با بیهقی محترمانه رفتار می‌کرد اما پس از آن رفتارش دوباره تغییر کرد. پس از مرگ سلطان مسعود در ۴۳۲ هجری قمری (۱۰۴۱ میلادی)، بیهقی با مشکلاتی مواجه شد که شاید بخشی از آن به علت نواقص خود او بود که خود نیز گاهی به این موضوع اذعان می‌کند. https://eitaa.com/Ostadkhosravi