🔸ادامه 👇 👌5️⃣شیخ مفيد در كتاب الجمل خود نیز ‏گويد ؛ «هنگامى كه عده‏ ای از بنى هاشم و ديگران در گريز از ابو بكر و اظهار مخالفت با او در خانه فاطمه عليها السّلام جمع شدند، عمر بن خطاب، قنفذ را فرستاد و گفت: آنان را از خانه بيرون كن. اگر بيرون نرفتند، هيزمها را در كنار در جمع كن و به آنان اعلام نما كه اگر براى بيعت بيرون نيايند، خانه را بر رويشان آتش خواهم زد. سپس خودش با گروهى از جمله مغيرة بن شعبه ثقفى، و سالم غلام ابو حذيفه، به راه افتادند تا به در خانه على عليه السّلام رسيدند. عمر ندا داد: فاطمه دختر رسول خدا! كسانى را كه به خانه‏ ات پناهنده شده‏ اند بيرون كن تا بيعت كنند و در آنچه مسلمانان وارد شده ‏اند، داخل شوند و الّا به خدا سوگند آنان را به آتش مى‏ كشم. اين حديث مشهور است.» 📚الجمل ص 117 ❕بنابراین شیخ مفید هیچگاه منکر مصائب فاطمه س و شهادت ایشان و سقط شدن جنین ، ایشان نبوده است . ❕وهابی می گوید ، اگر چنین است ، پس چرا شیخ مفید ، عمر بن خطاب را مسلمان می داند و بر این اساس ، ازدواج ام کلثوم با عمر را شرعا جایز می شمرد ، در حالی که باید حکم به ناصبی بودن عمر بن خطاب می داد و می گفت ازدواج با ناصبی حرام است ❗️❗️ 👌در پاسخ باید توجه کنیم ؛ 1️⃣اولا شیخ مفید از اساس ، ازدواج عمر با ام کلثوم را منکر است و می گوید راوی جریان زبیر بن بکار بوده است که موثق نیست و بغض امیر مومنان را داشته است . 📚المسائل السرویه ص 86 2️⃣آنگاه می گوید ، اگر این ازدواج واقع هم شده باشد ، بنابر دو فرض و دو وجه ، منافاتی با اعتقاد شیعه مبنی بر گمراهی عمر بن خطاب ندارد ؛ 🔸الف ؛ بگوییم که ازدواج بر اساس ظاهر اسلام است ( و عمر به ظاهر ) مسلمان بود ، اگر چه افضل آن است که مناکحه با مومن باشد ، اما اگر ضرورت موجب شود که با مسلمان گمراه ، تزویج صورت گیرد ، این ضرورت ، چنین تزویجی را بی اشکال می کند ، امیرمؤمنان ع نیز برای آنکه فسادی در دین و دنیای مردم ایجاد نشود ، این ازدواج را امضا کرد . 🔸 ب ؛ منکاحه با کسی که نسبت به امامان جحد و دشمنی می ورزد ( ناصبی ) حرام است ، مگر آنکه انسان بترسد که اگر تن به چنین ازدواجی ندهد ، دین و جانش در معرض نابودی قرار گیرد ، چنان که در چنین حالتی ، اظهار کلمه کفر یا خوردن مردار و خون و گوشت خوک نیز جایز است ، یعنی در هنگام ضرورت ، امیرمومنان هم مجبور به این ازدواج بود چرا که عمر علی ع تهدید کرده بود و علی ع از روی ضرورت تن به این ازدواج داد ، چنان که ضرورت ، اظهار کلمه کفر را جایز می داند ؛ 📚المسائل السرویه ، ص 91 👌می بینیم که شیخ مفید ، تنها در حال بررسی فرض ها و وجوه مساله بوده و فرض و وجه دومی که مطرح کرده ، مطابق با عقیده خودش بوده ، یعنی ازدواج با ناصبی چون عمر بن خطاب ، در زمان ضرورت اشکالی ندارد ، لذا در کتاب دیگرش ، چنین ازدواجی را مقایسه می کند با جریان لوط نبی ، که از روی ضرورت ، به قوم کافرش پیشنهاد داد تا با دخترانش ازدواج کنند ؛ 📚المسائل العکبریه ص 62 ❕اما وهابی پلید ، فرض و وجهی را که شیخ مفید مطرح می کند ، به عنوان عقیده شیخ مفید می گیرد . ❕وهابی در ادامه به عبارت شیخ مفید در ارشاد استناد می کند که ایشان ، وجود فرزندی به نام محسن برای فاطمه س را تنها به گروهی از شیعه نسبت می دهد و این را گواه بر آن می گیرد که شیخ مفید ، قائل به وجود چنین فرزندی نبوده است ، کلام شیخ مفید چنین است : « در ميان شيعه كسانى مى ‏گويند فاطمه عليها السّلام پس از پيغمبر يك فرزند پسر سقط كرد كه پيامبر او را- در شكم مادر- محسن ناميده بود. بنا به عقيده اين طايفه، فرزندان امير المؤمنين عليه السّلام، بيست و هشت نفرند. خدا به حقيقت امر آگاه ‏تر است.» 📚الارشاد ج 1 ص 355