غزلی بهار یه ای به حضور تقدیم می نمایم: اسفند رفت و فصل بهاران شروع شد لبخندگل به بوسه ی باران شروع شد زد روسری به یکسو، بر شانه های عشق از ابر گیس شرشر باران شروع شد گاه سحر ، به محفل عالم ، به وقت عشق تسبیح حق، به صوت هزاران شروع شد مستی شروع گشت و چو آب بقا رسید دلدادگی به وقت خماران شروع شد گل کرد اذان عشق به گلدسته های شهر گاه وضو گرفتن یاران شروع شد از ما ببرد دل که چنین عاشقیم ومست وقتی نماز پیر جماران شروع شد رندی بگفت: عشق به صحرای جمکران وز سینه های مردم ایران شروع شد؟! سیدعلمدار ابوطالبی نژاد