هدایت شده از یک فنجان آرامش
می‌روم وز سرِ حسرت به قفا می‌نگرم خبر اَز پای ندارم که زمین می‌سِپَرَم می‌روم بی‌دل و بی‌یار و یقین می‌دانم که مَنِ بی‌دلِ بی‌یار، نه مردِ سفرم پای می‌پیچم و چون پای، دلم می‌پیچد بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم آتشِ خشمِ تو بُرد آبِ منِ خاک‌آلود بعد از این باد به گوشِ تو رسانَد خبرم 🌱