آن نوح بود که برای راندن کشتی، نیاز به آب داشت، تو که حسین منی، کشتی‌ات را به خشکی می‌رانی، به شطِ عطش می‌افکنی و لنگرت را از کنارهٔ کویرِ کرب و بلا باز می‌کنی و سفر نجات‌بخش و حیات‌آفرین‌ات را از خاک و خون آغاز می‌کنی. پس، این تو و همهٔ بندگان زمین ماندهٔ من! تویی که حسین منی و بناست که عزیزترین مهمانان مرا تا ابد میزبانی کنی؟ و من خوب می‌دانم که خلافت خُـلق و خویم را به که بسپارم و گنجینهٔ صفاتم را در کدام سینه به ودیعت بگذارم. ص۱۷۳ (کانالی برای کتاب‌خوان‌های نوجوان) https://eitaa.com/ParvazBaKetab