‍ ⁩‍ 💠بسم ِ ربـِّ الشـُّهداءِ والصِّدیقین💠 🔰یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ🔰 🔸خون زيادي از پاي من رفته بود. بي حس شده بودم. عراقي ها اما مطمئن بودند كه زنده نيستم. حالت عجيبي داشتم. زير لب فقط مي گفتم: [ يا صاحب الزمان ادركنی ] 🔹هوا تاريك شده بود. جواني خوش سيما و نوراني بالاي سرم آمد. چشمانم را به سختي باز كردم. مرا به آرامي بلند كرد. از ميدان مين خارج شد. در گوشه اي امن مرا روي زمين گذاشت. آهسته و آرام. 🔻من دردي حس نمي كردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: "كسي مي آيد و شما را نجات مي دهد. او دوست ماست!" 🔆لحظاتي بعد ابراهيم آمد. با همان صلابت هميشگي. مرا به دوش گرفت و حركت كرد. آن جمال نوراني، ابراهيم را دوست خود معرفي كرد. خوشا به حالش... 📚سلام بر ابراهیم1 / ص۱۱۸ ‎‎‌‌‎‎‌👇 🇯‌🇴‌🇮‌🇳 👇 @PiroVANmahdi