پیشاهنگ
بغضم ترکید و خودم را به کنج اتاق رساندم چشمانم را با درد بستم حالا که از حرم دورم خودم را وسط بین
پوزخندی مهمان لبانم شد بازم خیال ! بازم آرزو ! بازم ! نگاهم به تصویر قاب شده حرم می افتد .. دست دراز میکنم و قاب عکس را برمیدارم و نگاه میکنم ... گنبد آقا زیر نور ماه :) قاب را به سینه ام می‌چسبانم و زمزمه میکنم : -اومدم تنهای تنها من همون تنهاترینم اومدم تو این غریبی زیر سایه تون بشینم اومده دوباره اونکه بی قرار و سر به زیره همه حاجتش اینه پای پرچمت بمیره اومدم با آه و گریه این قشنگ ترین سلامه همه دار و ندارم اشک روی گونه هامه.. صدای گریه ام بالا می‌گیرد و من هم مثل همیشه کنج اتاق آرزومو مرور میکنم و برایش اشک میریزم ... (: - به قلم میم | پنجشنبه ۲۱:۵۶ | ۱۸ صفر ۱۴۴۴