🔻داستانی آشنا برای کاندیدهای ریاست جمهوری ... 🔻یک نفر باید داوطلب می شد که روی سیم خاردار دراز بکشد تا بقیه از روی آن رد بشوند. 🔻یکی فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه رد شدند جز یک پیرمرد ... 🔻گفتند: «بیا!» گفت:« نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره!» 🔻آری پسر او بود که روی سیم خاردار خوابید و شهید شد. یک ملت منتظر تصمیم تو هستند ، درست تصمیم بگیر. 🔻حواست باشد این طوری انقلاب را نگه داشتند. اگر بهتر از خودت کسی رو برای ریاست جمهوری سراغ داری باید خودت را فدا کنند.