در آستانهی جنگ بصره، گروهی از اعراب، آقای کلیبِ جَرمی را جهت آگاهی از علتِ مبارزهی امام (ع) با ناکثین، نزد علیابنابیطالب (ع) فرستادند. علی، به گونهای با آن شخص صحبت فرمود که حقیقت را دریافت. آنگاه به او فرمود: «بیعت کن».
کلیب گفت: من نمایندهی یک گروه هستم و قبل از مراجعه به آنان به هیچ کاری اقدام نمیکنم، امام به او گفت:
اگر آنها تو را میفرستادند که محلّ ریزشِ باران را بیابی، سپس به سوی آنان بازمیگشتی و از گیاه و سبزه و آب خبر میدادی، اما مخالفت میکردند و به سرزمینهای خشک و بیآب روی میآوردند، تو چه میکردی؟
گفت: آنها را رها میکردم، و به سوی آب و گیاه میرفتم.
امام فرمود: پس دستت را برای بیعت باز کن!
مرد گفت: سوگند به خدا! به هنگامِ روشن شدنِ حق، توانایی ِ مخالفت نداشتم! و با امام بیعت کردم.
خطبهی ١٧٠ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی
https://eitaa.com/Politicalhistory