قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
جالبه بدونید که ایه شحاده دختری شانزده ساله بود که با عباس علامه ازدواج کرد از زبان همسر شهید👇👇👇 ش
از روز شهادتش برای‌مان بگویید. شهید «عباس علامه» چطور به شهادت رسید و شما چطور از این مسأله با خبر شدید؟ شب شهادتش با وجودی که نمی‌دانستم عباس را از دست خواهم داد و او را به عنوان شهید تقدیم حضرت زهرا خواهم کرد، حوالی ساعت ۲ صبح با نگرانی از خواب پریدم. به تلفن همراهم و آخرین پیامی که عباس ساعت ۱۰ و سه دقیقه برایم فرستاده بود، بدون اینکه بدانم آخرین باری است که با من صحبت می‌کند نگاه کردم. بعد از آن تا زمان اذان صبح خوابیدم. ساعت چهار صبح بود و در حالی که هنوز آن نگرانی همراهم بود خودم را برای نماز آماده کردم. در پایان نماز به سجده رفتم و گفتم: «دخیلکِ یا زهرا، اگر عباس زخمی شده است نشانه‌ای برایم بفرستید و اگر نه دعا کنید که با من حرف بزند». بعد همانطور که روی تختم قرار می‌گرفتم برایش پیامی فرستادم و گفتم: «عزیزم کجایی؟ به خدا نمی‌تونم بخوابم…». نمی‌دانستم عباس در آن زمان به شهادت رسیده است؛ اما در نظرم تابوت عباس کنار دیوار مقابل تختم تجسم شد. سرم را به طرف پنجره که سمت راستم بود برگردانم و باز توی آن صورت عباس را که با همان پیراهنی که خودم برایش خریده بودم به من می‌خندید. از خودم بازخواست می‌کردم چرا دنبال عباس می‌گردم؟ حتماً این فکرها از سر نگرانی سراغم آمده است. بعد از آن چند بار خوابیدم و باز از خواب پریدم تا زمانی که برای رفتن به مؤسسه بیدار شدم و خودم را آنجا رساندم و یک ساعت بعد سخت‌ترین خبر ممکن، خبر شهادت عباس آمد.