🌷« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »🌷 📜 ابن ابی الحدید از تاریخ ابی مخنف لوط بن یحیی ازدی نقل می نماید : در آن موقع که ام المؤمنین ام سلمه برای عمل حج به مکه مشرف بود وقتی شنید عایشه به خونخواهی عثمان برخواسته و عازم بصره است بسیار متأثر شد و در مجالس تظاهر به نقل مَناقب علی ( علیه السّلام ) می نمود ، عایشه به ملاقات ام سلمه رفت تا او را فریب داده با خود همدست نموده تا به بصره بروند ، ام سلمه فرمود : تا دیروز آن همه دشنام به عثمان می دادی و مذمت می نمودی و او را نعثل می خواندی و حالا به خونخواهی او در مقابل علی ( علیه السلام ) برخواسته ای؟ آیا از فضایل آن حضرت غافلی ؟ اگر یادت رفته من اینک یاد آوری می نمایم ، یادت بیاید که من با رسول خدا ( صل الله علیه و آله ) به حجره تو آمدیم در آن بین علی وارد شد و با پیغمبر نجوی نمود و نجوی طول کشید تو خواستی به آن حضرت هجمه نمایی من منعت کردم گوش ندادی و حمله نمودی بر آن بزرگوار و گفتی : در هر نه روز یک روز نوبت من است آن هم تو آمده ای و پیغمبر را مشغول نموده ای ، رسول اکرم ( صل الله علیه و آله ) غضبناک در حالتی که صورت مبارکش سرخ شده بود به تو فرمود : ✨ «ارجعی وارئک و الله لا یبغضه أحد من اهل بیتی و لا من غیرهم من الناس الا و هو خارج من الایمان» 💫 برگرد به عقب به خدا قسم احدی از اهل بیت من و نه غیر آنها از مردم با علی علیه السّلام دشمنی ننماید مگر آنکه او از ایمان بیرون رفته است ، پس تو نادم و پشمان برگشتی عایشه گفت : بلی یادم هست!! ام سلمه فرمود : یادت بیاید روزی که تو سر مبارک پیغمبر را شستشو می دادی و من غذای حَیس تهیه می نمودم آن حضرت سر مبارک بلند نمود و فرمود : کدام یک از شما صاحب شتر گنه کارید که سگ های حوأب بر او پارس نمایند و بر روی پل صراط به رو افتاده گردد؟ من دستم را از حیس برداشته عرض کردم : یا رسول الله پناه می برم به خدا و به رسول خدا از این امر ، آنگاه دست بر پشت تو زده فرمود : بپرهیز از آنکه تو باشی آن کس که این عمل کند ، عایشه گفت : بلی یادم هست!! ام سلمه گفت : یادت بیاورم که در یکی از سفرها من و تو با پیغمبر ( صل الله علیه و آله ) بودیم روزی علی ( علیه السّلام ) کفش های پیغمبر را می دوخت و ما در سایه درختی نشسته بودیم ناگاه پدرت ابی بکر به اتفاق عمر آمدند اجازه خواستند من و تو رفتیم عقب پرده آنها نشستند بعد از گفتگوی چندی گفتند : ما قدر مصاحبت تو را نمی دانیم فلهذا تمنا داریم ما را تعلیم دهید و بفرمایید چه کسی خلیفه و جانشین شما بر ما می باشد که بعد از شما مفزع و پناه گاه ما باشد؟ حضرت به آن دو ابوبکر و عمر فرمود : من به مقام و مرتبه و مکان او را می شناسم یعنی جانشین خود را ولی فعلا اگر این عمل را بکنم و او را معرفی نمایم از اطراف او متفرق می شوید هم چنان که بنی اسرائیل از اطراف هارون متفرق شدند پس ساکت گردیده و بیرون رفتند ، بعد از بیرون رفتن آنها ما بیرون آمدیم ، من عرض کردم : چه کسی بر آنها خلیفه می باشد؟ فرمود : آن کس که نعلین مرا پاره دوزی می کند پس از خدمت آن حضرت بیرون آمدیم و دیدیم جز علی علیه السّلام کسی نبود ، پس عرض کردم : یا رسول الله غیر از علی کسی را نمی بینم فرمود : همان علی است ، عایشه گفت : بلی یادم هست!! ام سلمه گفت : پس بعد از این که این احادیث را می دانی کجا می روی؟ گفت : برای اصلاح بین مردم می روم! پیامبر فرموده بودند عایشه بترس از آن راهی که سگ های حوأب بر تو پارس نمایند ، وقتی عازم بصره بود اول شب که به آب بنی کلاب رسیدند سگ ها اطراف محمل او را گرفته پارس نمودند سؤال نمود اینجا کجا است؟ گفتند : حوأب پس خبر رسول خدا محقق شد! 📚 منابع :1- مودهْ القربی، سید علی همدانی، مودهْ القربی، 8 (با استفاده از ینابیع المودهْ، قندوزی حنفی، 2/275، ح789، باب56). 2- طبری در تاریخش، 3/475، 476، حوادث سال 36 🕋📖 کلام الله مجید 🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم🌷 ╭┅┅┅┅❀🌷📖🌷❀┅┅┅┅╮ https://eitaa.com/QURANHAGH ╰┅┅┅┅❀🌷📖🌷❀┅┅┅┅╯