🔸روزها میومد ظل آفتاب مینشست، شبها میرفت زیر سایه
اینقدر گریه کرد تا جان داد، حضرت رباب عجيبه😭
چرا میومد روزها می نشست زیر آفتاب
چون اون روزی که از کربلا میومد بدن حسينش رو زیر آفتاب دید و کربلارو رها کرد😭
دیگه رباب زیر سایه نمیتونه بره😭😭
💠اما شنیدید گهواره ای بدست می گرفت و مدام کنار خودش تکون میداد و علی لای لای ،علی لای لای گفتن رباب قطع نمی شد اما بنده تصور میکنم گهواره بهانه ای بود
💠گهواره بدست می گرفت و زیر لب میگفت حسينم علی اصغرم فدات
آقای من علی اصغر من فدات😭😭
💠چرا پس حسينم حسينم نمی کرد، او که عاشق ابا عبدالله بود
رباب شخصیت با ادبی داره ،تا وقتی حضرت زینب هست میگه من چه کاره ام😭😭😭
🔹صاحب عزای اصلی حسین زينبه
با ادب هستن این خانواده
🔹گاهی اوقات گفته میشه ،ابا عبدالله میخواست برگرده سمت خیمه ها مردد بود، میگفت من چجور جواب مادرش رو بدم😭😭😭
میخوام یه زبان حال از طرف حضرت رباب بگم، 👇😭
حسينم سرت رو بالا بگیر ، علی اصغر فدات، ده تا علی اصغر داشتم فدات
همه عالم فدای سرت رو بالا بگير😭😭
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
┄┅─✵💝✵─┅┄
@Qazvintanhamasiri
┄┅─✵💝✵─┅┄
وصل الله علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸❤️💐