وقتےضارب‌علےراباچاقوزد ماپیڪرغرق‌خونش‌را‌ به‌ڪنارےڪشیدیم پیرمردےآمدوگفت: خوب‌شد؟همین‌رومےخواستے؟ به‌توچه‌ربطےداشت؟ چرادخالت‌کردے؟! علےباصداےضعیفےگفت: حاج‌آقا! فڪرڪردم‌دختر‌شماست من‌ازناموس‌شمادفاع‌ڪردم..!