࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ @Quran124 ࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐ ➡️... ادامه ی بحث: 🏴 میعادگاه عشاق و مراتب عاشقی (قسمت ۲۴) 🖤 "عظمت کربلا به آن است که امام و یارانش، ۷۳ اسم اعظم الهی بودند.🏴 🎤 سخنران: استاد غلامرضا صادقزاده 📝تکمیل و ویرایش: اتاق فکر اندیشکده[۱] 🖤 مقام شهدای کربلا، مقام بزرگی بود، اما باید از مجرای عباس ابن علی، به این شهدا تجلی می‌شد، لذا او ساقی بود. 🏴 وقتی همه‌ی یاران شهید شدند و عباس، تنهایی امام را دید، عرضه داشت که: "قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ... [سینه ام تنگ شده و از زندگی و حیات خسته شده ام.] نوبت خود ساقی شد...، حالا ساقی را خود حسین علیه السلام باید سقایت کند و کرد‌... تنویر و نورانیت، امام حسین علیه السلام این بود که او از همه‌ی اسماء و صفات الهی دل برید. امام اصلا توجهی به اسماء الله و ملائکة الله نداشت، او فقط توجه محض در ذات حق متعال داشت. 💦 در بحث قبلی اشاره شد که اصحاب امام، همگی پشت خیمه‌ی ارباب صف کشیده بودند. جناب بریر بن خضیر همدانی پیرمردی بود، خیلی شاد و مبتهج بود و با همه شوخی می‌کرد! به یکی صفت جمال غلبه می‌کند و به دیگری جلال. حسین علیه السلام دل کسی را با صورت می‌برد و دل دیگری را با معنی و یکی را و رای صورت و معنی دل می‌رباید که حسابش جداست. ... وقتی با معنی دل می‌رباید، او فانی می‌شود. یکی مناجاتی بود و دیگری خراباتی... بر جناب بریر، حال خرابات [بز اعتنایی به دنیا] غلبه داشت، لذا شوخی می‌کرد. 💦وقتی جناب عبدالرحمن حال بریر را دید، به او گفت که این چه وقت شوخی کردن است؟! جلوه‌ی جمالی شادی و حال خوش را در پی دارد و نتیجه‌ی جلوه‌ی جلالی، قبض و انقباض است. امام به بریر، جلوه‌ی جمالی کرده بود و به عبدالرحمن جلوه‌ی جلالی. بریر گفت که ای عبدالرحمن، مشهورم که در عمرم جزو بطالین نبوده‌ام و شوخی بی‌جا نکرده‌ام، اما حساب امشب حساب دیگری است... جناب عیسی همیشه می‌خندید و جناب یحیی همواره می‌گریست. یکبار یحیی عیسی را دید و گفت: تو از خدا نمی‌ترسی که اینقدر می‌خندی؟! ‌ عیسی هم گفت: تو به رحمت خدا امید نداری که اینقدر گریه می‌کنی؟! قضاوت را به جبرئیل سپردند، جبرئیل گفت: خدا می‌فرماید من نزد آن کسی هستم که حسن ظنش به من بیشتر است... معشوق، لباس غیریت را از تن عاشق می‌کَند و لباس خودش را به تن او می‌کند. در کربلا هم حضرت زینب لباس نو به تن پسرانش کرد، ...و به سمت معشوق ازلی و ابدی فرستاد. 💦 لباس مظهر تمام کمالات و اسماء و صفات حُسنی است که می‌خواهند از آن‌ها بگذرند تا فقط خدا باشد. همه‌ی این‌ لباس ها را می‌کند تا لباس خودش را بر تنشان کند. ... از لباس خودشان بدشان می‌آید. وقتی لباس بر تنشان شد می‌گویند: این چه رنگ است بدین زیبایی چه لباس است به این یکتایی خدا لباس یکتایی و احدیت بر تن این‌ها می‌کند و فقط احدبین می‌شوند. "أشُمُّ مِنک نسیماً لَستُ أعْرِفُه." [من از معشوقم، بویی می‌شنوم که غیر از بوی خودم است.] من بوی معشوقم را می‌خواهم نه بوی خودم را. 💦 اسم اعظم الهی، هفتاد و سه حرف است که یکی از آن مستأثره است و به اصطلاح فوت کوزه گری است. شهدای کربلا هفتاد و دو اسم اعظم خدا هستند. آن هفتاد و سه هم، امام حسین علیه السلام است. این است که نه امام عادی بود و نه شهدا کربلا عادی بودند ... در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند 💦 آن‌جا مسلخ عشق بود و فقط نیکوهای عالم را راه می‌دادند. جناب جون، غلام سیاه اباعبدالله، رنگ و بوی خودش را می‌دید. می‌گفت کاش این رنگ را نداشتم ... البته باطن او نور بود و در درجه بالای نورانیت قرار داشت اما او می‌گفت در برابر حسین هر رنگ دیگری سیاه است. در مقابل بو و رایحه‌ی حسین همه‌ی بوها بد است. 💦 رایحه‌ی معشوق قلب عاشق را به تسخیر خودش درمی‌آورد. این رایحه چیست؟ نفس رحمانی. «لا تسبوا الريح؛ فإنها من نَفَسِ الرحمن تبارك...». 💠 حضرت یعقوب هم گفت: «إنّی لَأجِدُ ریحَ یوسفَ». او عاشق یوسف بود و یوسف هم بر یعقوب ولایت داشت و گفت من رایحه‌ی یوسف را احساس می کنم. در حدیث کساء هم حضرات اهل بیت می‌فرمایند: «اِنّي اَشَمُّ عِندَکِ رائِحَةً طَيبَةً کَاَنَّها رائِحَةُ جَدّي رسُولِ اللهِ». از شدت اتصال پیامبر و حضرت زهرا، رایحه‌‌ شان یکی بود. .... ┄┅═✧❁🌼❁✧═┅┄ 🌺 تقدیمی اندیشکده «عرفان، قرآن، اخلاق، سیاست و اجتماع» ادامه در شماره های بعد⬅️