انتظار، ملکه و حالتی نفسانی و امری کاملاً وجدانی است؛ اگر کسی واقعيت آن را ادراک نکرده باشد، هرگز با توصيف و تعريف‌ ذهنی، حقيقتش را نمی‌فهمد. اين حالت نفسانی، آمادگی درونی نسبت به چيزی است که فرد، انتظارش را می‌کشد و نقطۀ مقابل آن نااميدی است. مانند هر حالت نفسانی ديگر، انتظار هم مراتبی دارد. هر چه منتظَر، محبوب‌تر، باعظمت‌تر، پرسودتر و نزديک‌تر‌ باشد، آمادگی منتظِر، بيشتر و شوق او قوی‌تر و چهره‌ا‌ش شاداب‌تر است‌؛ حالت انتظارش، شعاع وسيع‌تری می‌گيرد و به ديگران هم منتقل می‌شود. در حالی كه اگر قدر و منزلت منتظَر برايش پايين‌ باشد، فقط خودش آن حالت درونی را می‌فهمد. پس آماده شدن منتظَر حالتی قلبی است، ولی آثار خارجی هم پيدا می‌کند. هر قدر انتظار شديدتر باشد، آمادگی و تلاش برای حركت در مسیر سنخيت با منتظَر و ايجاد شرايطی که او می‌پسندد، بيشتر خواهد شد. مثل اينكه در بُعد دنيوی وقتی منتظر آمدن كسی هستيم كه خيلی دوستش داريم، حاضريم طرح فرش و پرده و مبل و حتی رنگ خانه‌مان را متناسب با سليقه‌اش تغییر دهيم و البته این کارها را با شوق انجام می‌دهیم. بندۀ مؤمنی هم که حقیقتاً منتظِر مولايش است، با شوق و عشق همه چيزش را طبق سليقۀ آن حضرت آماده می‌کند. @B3313M