شعرِ من واژه ی من لُبِّ کـلامم حسن است شب سلامم حسن و صبح سلامم حسن است با حسن زنده و با عشق حسن خواهم مُرد حُسنِ مطلع حسن و حُسنِ ختامم حسن است هرکـسی زنده به عشـق است نمیرد هرگز زنده ی عشق منم، رمزِ دوامـم حسن است مثلِ رودم که حسن ذکـرِ قعود است مرا مثل کوهم که شب و روز قیامم حسن است پدرم هرچه مـرا نام نهاده است گذشت من از این لحظه از این ثانیه نامم حسن است سرِ من سبز، زبان سـرخ، سـرم هم برود أیُهاالناس بدانید، امـامـم است : عاقبت یک روز، از درگاهِ "باب القاسمت" پرچم گـنبد طلایت را زیارت می‌کنیم عاقبت یک روز، رو به گنبدت میایستیم دست بر سینه به تو عرض ارادت می‌کنیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)