کانال فرهنگی قرآن و عترت👇👇👇👇👇👇 ┏━━━🍃🌺🍃━━━ ‌ https://eitaa.com/Qvaetrat ┗━━━🍂━ سیره شهدا 💠من از ناراحتى او ناراحت شدم! يكى از همكلاسي هاى روحانی مبارز شهید نواب صفوى نقل كرد : « يك روز از خانه بيرون آمدم يك نفر در مقابل من آمد و سنگ به سوى من پرتاب كرد ، و آن به پيشانى من اصابت كرد و پيشانى مرا شكست. من پيش پدرم آمدم، (و از او شکایت کردم) پدرم همراه من به مدرسه آمد تا به مدير مدرسه شكايت كنيم و چون وارد مدرسه شديم آن بچه وقتى ما را ديد سخت ترسيده و رنگ از رخش پريد و فرار كرد. در اين موقع سید مجتبی نزد پدرم آمد و گفت : بچه شما را من زده ام و اكنون به هر گونه مجازاتى حاضرم. من گفتم، آن كه مرا زده است شما نيستيد . گفت : البته من هستم ... پدرم وقتى اين (صحنه) را ديد، گذاشت و رفت. من از سيد مجتبى پرسيدم، چرا شما اين حرف را گفتى؟! گفت : آخر آن بچه يتيم است من از ناراحتى او ناراحت شدم.» 📚[ مردان علم در ميدان عمل (جلد هشتم) سيد نعمت الله حسينى ]