آدرس ما در ایتا
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
https://eitaa.com/h_emamrezaa
┗━━━🍂━
مردم نیشابور بعد از شهادت امام صادق علیه السلام جمع شدند نماینده ای انتخاب کردند و پول و مصالحی آماده كردند و به این نماینده (ابو جعفر محمد ابن علی نیشابوری) گفتند: به مدینه برو ببین جانشین امام صادق كیست پول ها را به او بده، این مسأله ها را هم از او بپرس جوابشان را بیاور. خواست حركت كند که پیرزنی آمد گفت: «إِنَّ اللَّهَ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَق»[1].خدا از حق حیا نمی كند. (یعنی سؤال و پول ناچیز، مثل یك درهمی که خمس باشد.) گفت: آقا این پول را هم خدمت آقا بده این خمس من است. یك مقدار هم پشم بافته بود گفت این ها را هم خدمت آقا تقدیم كن.
ابو جعفر می گوید وقتی وارد مدینه شدم به من گفتند: عبدالله پسر صادق، امام هست. (برادر امام، فرزند امام به دروغ ادعای امامت كرده بود.) رفتم از عبدالله مقداری مسأله پرسیدم دیدم بلد نیست گفتم امام كه باید همه چیز بلد باشد. یك نوجوانی به من برخورد كرد گفت می خواهی امامت را به تو نشان بدهم؟ گفتم: بله. مرا به منزل امام هفتم موسی بن جعفر علیه السلام برد. تا نشستم حضرت فرمودند:. مسائلی كه از نیشابور آوردی قبل از اینكه ببینم جواب هایش را دادم. مسائل داخل یك بقچه ایی بود كه مهر و پلمپ شده بود. بعضی مهرها را شكستم دیدم قبل از اینكه مهر و پلمپش باز شود حضرت جوابشان را داده اند. بعد پول مردم نیشابور را خدمت آقا تقدیم كرد آقا قبول نكردند برگرداندند. فرمودند: این ها به درد ما نمی خورد. منتها یك درهم پیرزن را بده. آقا آیه ای كه پیرزند گفته بود خواندند «ان الله لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ»(الاحزاب/53). خدا از حق حیا نمی كند. آن پشم هایی كه پیرزن فرستاده بود آقا قبول كردند. ولی مال آن هایی كه مالشان اشكال داشت را قبول نکرد. (ربا می خورد یا مال مردم را بلند كرده، ظلم كرده، تعدی كرده بعد می خواهد خمس بدهد!).
امام هفتم علیه السلام چهل درهم پول آوردند به این شخص دادند و فرمودند: سلام مرا به این پیرزن برسان و این پول ها را به اوبده. و بگو24 درهمش را نگه دارد، 16درهمش را خرج كند.19 روز بعد از وقتی كه شما به نیشابور رسیدید از دنیا خواهد رفت. 24درهم را خرج كفن و دفن و مراسم فوتش كنید. حضرت پارچه ای را آوردند و فرمودند: این پارچه از كفن های خود من است. این را به این پیرزن بده بگو قدر این كفن را بداند. این كفن از پنبه ها و زراعت مزرعه مادرمان فاطمه زهرا درست شده، خواهرم حلیمه خاتون این ها را بافنده و تبدیل به پارچه كرده است. بگو من به نیشابور خواهم آمد و بر بدن این خانم نماز خواهم خواند.
ابو جعفر می گوید من به نیشابور برگشتم دیدم آن هایی كه حضرت اموالشان را برگرداندند اینها هفت امامی شدند و دنبال عبدالله بن صادق رفتند. خدمت شطیطه رفتم و سلام امام هفتم را ابلاغ كردم و كفنی كه حضرت فرستاده بودند به ایشان دادم و گفتم حضرت فرمودند: قدر این كفن را بدان این خصوصیات را دارد. بعد گفتم نوزده روز دیگر شما از دنیا می روی و امام می آید بر بدن شما نماز می خواند. امام هفتم فرمودند: وقتی من آمدم افشا نكنید من می خواهم ناشناخته بیایم. ابو جعفر می گوید: نوزده روز گذشت این خانم از دنیا رفت خانم را غسل دادندو با كفنی كه آقا داده بودند كفن كردیم. یك وقت دیدم آقایی از بیابان می آید. نزدیك كه آمد دیدم آقا موسی بن جعفر علیه السلام به صورت یك انسان معمولی آمده اند. حضرت پیاده شدند و بر بدن این مرید خالصشان نماز خواندند و بعد از نماز قبل از دفن مقداری از تربت قبر جدشان امام حسین علیه السلام را همراه كفن این خانم قرار دادند.
چون در لحدم نكیر و منكر دیدند
یك یك همه اعضای مرا بوییدند
دیـدند ز من بوی حـسین می آید
از آمـدن خـویش خجل گردیدند
- بحار الانوار /علامه مجلسی/48/73/
#شهادت_امام_صادق(ع)