نقاره می زنند، مسیحی شفا گرفت نقاره می زنند، کلیمی بها گرفت نقاره می زنند، خلیلی عطا گرفت یوسف دوباره سُرمه ز پائین پا گرفت با دستهای لطف تو آزاد می شویم وقتی دخیل پنجره فولاد می شویم با گوشه چشمها که نگاهی به ما کنی کار هزار معجزه و کیمیا کنی مشکل بهانه است که ما را صدا کنی تا کاسه های خالی ما را طلا کنی جز گوشه های صحن تو آقا کجا روم کی با کبوتران حرم کربلا روم آقاجان... تولدتان مبارک... گوشه نگاهی... آیا شود برای استجابت حاجات ما هم زنند؟!!!