💠نمکدان می شکنید نقل است روزی مردی نزد علامه مجلسی آمد و عرض کرد: من همسایه ای دارم که اهل فسق و فجور است و شراب می‌خورد و با دوستان خود هر شب مجلس لهو و لعب دارد و آوازخوانان را جمع می‌کند و ما تا صبح از دست آنها آسایش نداریم. علامه مجلسی فرمود: «یک شب آنها را به خانه ات دعوت کن، من نیز می‌آیم، ولی به آنها درباره آمدن من چیزی نگو! ». مرد به سراغ همسایه فاسدش رفت و از وی و دوستانش دعوت کرد به خانه او بیایند. همسایه بسیار خوشحال شد و با خود اندیشید همسایه اش نیز به جرگه آنها پیوسته است. وقتی مرد فاسد و دوستانش به خانه همسایه رفتند، با دیدن علامه مجلسی بسیار ناراحت شدند، ولی ناراحتی خود را ابراز نکردند و فقط شروع به تمسخر علامه کردند و به ایشان گفتند: ما دارای اخلاقی هستیم و شما نیز اخلاق خاصی دارید. اخلاق ما بهتر است یا شما؟ علامه پرسید: اخلاق شما چیست؟ گفتند: ما اگر نمک کسی را خوردیم، نمکدان را نمی شکنیم و به او خیانت نمی کنیم. علامه فرمود: «من چنین اخلاقی را در شما نمی بینم. شما نان خدا را می‌خورید، ولی نمکدان می‌شکنید. » آنها با شنیدن این سخن علامه به فکر فرو رفتند و با حالت خاصی مجلس را ترک کردند. سپس فردای آن روز نزد علامه آمدند و اظهار توبه و پشیمانی کردند. ---------- 📚 قصه‌ها و خاطره ها، ص ۱۱۸؛ قصص و خواطر، ص ۱۲۷. 🆔https://eitaa.com/RAHE_SAADAT