قاصدی وعده به من داد تو را میبینم دو قدم مانده به دیدار دلم میلرزد من با تجربه از عشق نمیترسیدم ولی از شوق تو این بار دلم می لرزد خواستم قبل ملاقات نگاهت بکنم دزدکی از سر دیوار ٬ میلرزد سحری بود که از یار خبر آوردند رفتی و تا دم افطار دلم میلرزد..... @NAJVAsher