📜 اشعار مرثیه 🔹شعر دروازه کوفه در آسمان فراقت هلال را دیدم نمردم و سر نیزه هلال را دیدم من که روی تو را بی‌بهانه می‌دیدم به صد بهانه فراق و ملال را دیدم صدای قاری من از تنور می‌آمد چه شد که بر سر نی این محال را دیدم بدون شرح و بیان وصف حال تو گویاست به زخم ابروی تو شرح حال را دیدم به من چو از سر نیزه نظاره می‌کردی نگاه ملتمس خردسال را دیدم تمام داغ و فراق تو داشت زیبایی چرا که در رخ تو ذوالجلال را دیدم چنان غم تو به ایراد خطبه‌ام واداشت که خود صلابت یک سروِ دال را دیدم منم معلم تفسیر سوره‌ی مریم که پاره‌پاره کتاب زلال را دیدم 📎 📎 📎 ┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄ ☑️ مؤسسه آموزشی پژوهشی زفرات ╔═🍃🏴🏴🍃═══════╗ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/148701595C311fd5f780 ╚══════🍃🏴🏴🍃══╝