نوزاد بودم که منو‌ جلوی مسجد رها کردن و رفتن 😔😔 خادم مسجد منو پیدا کرد و بزرگ کرد از وقتی خودم و شناختم همه بهم بی بته میگفتن💔 خیلی قلبم می‌شکست ولی چون کس و کاری نداشتم دندون رو جیگر میذاشتم و تو کارای مسجد به پدر ناتنیم کمک میکردم که یه روز دستم و کشید و برد توی اتاق و بهم گفت: اگه میخوای حقمو حلالت کنم باید همین الان زن کسی بشی که من میگم چون... 😳😱🔥👇 https://eitaa.com/joinchat/2898002232C2fb5f1eb03 سرگذشت زندگی شکنجه آور کرشمه رو بخونید😔☝️